تقاضای دیدار محمد نوری زاد از رهبری
چکیده : رهبر عزیز، نورچشم ما٬ ما فتنهگران، به همراه سران خویش، از شما تقاضای دیداری دوستانه و صمیمانه داریم. و پیش از آن، برای اعتماد و اطمینان شما، دست روی قرآن میگذاریم و سوگند میخوریم که ما جملگی از سلاح تهی هستیم و جز برای برونرفت از این مخمصهی نامبارک، اندیشه و نگرانی و اهتمامی نداریم. ما، اعلام میداریم که نه از اجنبی خط گرفتهایم و نه بنای فروپاشی نظام خویش را در سر داشته و داریم. اشتباه ما شاید این بود که از آموزههای مکرر حضرت شما آموخته بودیم که در اسلام ناب، مردمان، از آزادی فراوانتر و عمیقتری نسبت به جوامع غربی بهرهمندند.
محمد نوری زاد در نامه ای که پیش از این در زندان اوین نوشته است از رهبری برای سخن گفتن خود و همفکرانش در باره کشور و اینده ی آن و نیز عدل و انصاف تقاضای دیدار کرد.
این نامه که با مقدمه ای از نوری زاد در وبسایت شخصی وی منتشر شده است به شرح زیر است:
پیش از آغاز سخن :
در زندان که بودم ، تعدادی از نوشته های خود را (پنج مطلب) به دوستی که نمی شناختمش سپردم تا آنها را در بیرون زندان به من برساند . این نوشته ها ، یکی همین تقاضا از رهبرگرامی مان بود ، و چهار نوشته با عنوان کلی ” گلها و سیم خاردارها “.
از زندان که بیرون آمدم ، تلاش من برای دستیابی به آن نوشته ها به جایی نرسید ، تا این که دیروز (۸۹/۵/۲۲) همه ی آن پنج مطلب به دستم رسید . با نگاهی به نوشته ی : تقاضا از رهبر ، دیدم گرچه طعم این نوشته از داخل زندان ، مطلوب ترمی بوده است اما اکنون که بیش ازدوماه از زمان نگارش آن می گذرد ، هنوز ظرافت های بطئی آن خواستنی و در خور اعتناست.
این نوشته ، درراستای نامه های پیشین من به رهبری نیست . بلکه برای خود خاستگاه مستقلی دارد که تقدیم حضرت ایشان می گردد :
به نام خالق حق
رهبر گرامی، سلام.
سپاس خدای خوب را که سالروز کوچ امام عزیز، آنگونه که حضرت شما انتظار داشت، با شکوه تمام برگزار گردید و با شایستگی نیز به سرانجام رسید و سپاس دیگر این که فتنهگران را فرصت و مجال فتنهگری به هیچ افتاد و جملگی از صفحهی روزگار محو و ناپیدا شدند و به یمن زحمت و درایت مردان کاردان ما، مفتضحانه به دوردستها رانده شدند و به تاریخ و خاطره پیوستند.
اگر اجازه فرمایید من تقاضای ساده و دوستانه و انسانی و خیرخواهانه و خداپسندانهی خود را از زاویهای دیگر به پیشگاهتان معروض دارم و همزمان امید این نیز داشته باشم که اگر ثواب و خیری در تقاضای سادهی من مشاهده فرمودید، در اجابت آن دستور به شتاب دهید و در این امر خیر، به سخن هیچ نابکار و مکاری که در لباس دوست بنای دشمنی دارد، اعتنا نفرمایید.
رهبرگرامی،
من در پیشفرض تقاضای خویش، فتنهگران و سرانشان را در کنار منافقین و سران از خدا بیخبر آنان میگذارم و در این فرض گستاخانه، شرم و حیا را به آستان بخشایندگی حضرت خدای متعال احاله میدهم. پس، فرض من بر این است که فتنهگران، همان منافقیناند و جناب شما، همان امام خمینی عزیز.
یادتان هست یک روز، پیش از آن که منافقین به ستیز مسلحانه و ترورهای کور و ناجوانمردانه روی برند، از امام خمینی، تقاضای ملاقات و دیدار حضوری کردند؟ میدانم که تقاضای آنان را نیک به یاد دارید. و باز میدانم که هنوز زنگ پاسخ امام خمینی در گوش مبارکتان هست. آنگاه که فرمود: شما (مجاهدین) اسلحههای خود را زمین بگذارید، من خمینی، خود به دیدار شما خواهم آمد!
رهبر عزیز، نورچشم ما،
ما فتنهگران، به همراه سران خویش، از شما تقاضای دیداری دوستانه و صمیمانه داریم. و پیش از آن، برای اعتماد و اطمینان شما، دست روی قرآن میگذاریم و سوگند میخوریم که ما جملگی از سلاح تهی هستیم و جز برای برونرفت از این مخمصهی نامبارک، اندیشه و نگرانی و اهتمامی نداریم. ما، اعلام میداریم که نه از اجنبی خط گرفتهایم و نه بنای فروپاشی نظام خویش را در سر داشته و داریم. اشتباه ما شاید این بود که از آموزههای مکرر حضرت شما آموخته بودیم که در اسلام ناب، مردمان، از آزادی فراوانتر و عمیقتری نسبت به جوامع غربی بهرهمندند. و از خود شما آموخته بودیم که برای نشاط سیاسی و اجتماعی جامعه باید هزینههای بدیهی آن را تحمل کرد. بنابراین، فارغ از فتنهگریهایی که به ما منتسب کردهاند، و با دستانی تهی از فتنه، تقاضای دیدار شما را داریم. دوست داریم در این دیدار تاریخی، که حتما در دایرهی فهم مطلق خدا، از خیر و خوبی سرشار است، حضرت شما در جایگاه شریف رهبری بنشینید و ما -فتنهگران دیروز و بخشی از مردمان انکارناپذیر امروز- با فرزندان و همسران و پدران و مادران خویش، در مقابل شما بنشینیم و با هم سخن از درستی و پاکی و مهر و خدا و پیغمبر و ایران و آینده و عدل و انصاف بگوییم. شما با آن سینهی گشادهی خود، صبوری اختیار کنید و مثل همیشه، سخن چند نفر از حاضرین را بشنوید، و در پایان، همان حاضرین، گوش دل به سخنان شما بسپارند.
محصول نهایی این ملاقات، هرچه که باشد، جز خیر نخواهد بود. چرا که تایید حتمی خدای متعال با هر نشست منتهی به خیر است. بدخواهان ما و شما چه بسا شما را به مجرایی از افق نامطلوب این نشست دراندازند. که: با این ملاقات، فتنهگران معدوم شده و به تاریخ پیوسته، حیات و روحیه و فرصت تنفس خواهند یافت. اما فراتر از این افق تیره و نادرست، من میگویم: پس از این نشست، چه بسا اعتماد گسسته و انشقاق حتمی مردم، فرصت ترمیم یابد. برکات این دیدار از شماره بیرون است اما من به ”برکت رضای خدای خوب” اشاره میکنم و در میگذرم. اگر صدای تقاضای ما از اعماق زندان به شما رسید و پاسخی هر چند مختصر در حد یک ”نه” حتی دریافت کردیم، معلوم میشود که رهبر فرزانهی ما در جریان چند و چون جامعهی خویش است. وگرنه، به ما، و به همان فتنهگرانی که خود را “مردم” میدانند، حق بدهید که شما را و دیدار شما را دور از دسترس خویش ببینند و باور کنند. که: مباد آن روز!
با احترام و ادب
فرزند شما: محمد نوریزاد-زندان اوین- اندرزگاه هفت
۸۹/۳/۱۴
پانوشت : هم اکنون محمد نوری زاد ، ۴ روز از بازگشت و بازداشت مجدد غیرقانونی اش به زندان اوین می گذرد.
>>>>توضيح : اين نامه در تاريخ 31/5/89 در سايت كلمه قرار گرفت.
منبع : كلمه
لينك در كلمه : http://www.kaleme.com/1389/05/31/klm-29899
آدرس سايت رسمي دكتر محمد نوري زاد : http://nurizad.net/
0 نظر:
ارسال یک نظر
پيشاپيش از نظر شما متشكريم ؛ حتي اگر مخالف ما هستين !