خبر / آقای دادستان یا ظلم نکنید یا مقابل دفتر شما خیمه خواهم زد

آقای دادستان یا ظلم نکنید یا مقابل دفتر شما خیمه خواهم زد

چکیده : امروز باز هم برای اتمام حجت با دفتر شما تماس گرفتم. خودم را معرفی کردم. گفتند دادستان نیست! نگذاشتند با شما صحبت کنم. گفتم چه کسی باید جوابگوی من باشد؟ گفتند نمی دانم. گفتم اسم شما چست؟ گفتند نمی دانم!!! گفتم شما که نام خودتان را نمی دانید در دفتر دادستان چه می کنید؟ گفتم شما از حقوق چیزی می دانید گفتند خیر. گفتم به آنان که حقوق می دانند بگویید مرا طبق قانون و حقوق شرعی و انسانی از احوال همسرم باخبر کنند و بیش از این در ماه رمضان بر میهمانان ضیافت الهی ظلم روا ندارند که عاقبت خوشی ندارد. گوشی را نگذاشت. خداوند رخصت قطع تماس را به تلفن چی شما نداد و گفت شنبه بیایید ایشان را ببینید. ملاقات حضوری؟ این ملاقات با شما اگر ممکن است بفرمایید زنگ بزنند به من و زمانش را اعلام کنند وگرنه عزت نفس من اجازه نمی دهد برای کار عبث وقت تلف کنم. در احکام شرعی هم آمده است که از هرکاری که امکان بطلان روزه را در ماه رمضان فراهم کند خودداری شود و من نگران سلامت روزه ام و سلامت جسمم هستم و قصد انجام کارهای بی حاصل را در این ماه ندارم. اگر قرار است خبری بدهید، زودتر بدهید و اگر قرار است موجب وهن و بی حرمتی و هتک آبروی یک مسلمان روزه دار را فراهم کنید زهی خیال باطل. اما آقای دادستان این هشدار را از من داشته باشید که اگر قرار باشد مراجعه حضوری داشته باشم و همان داستان های سابق تکرار شود، من در جلوی دفتر شما خیمه خواهم زد تا رسیدن به پاسخ. خیمه ای زینبی.



همسر یکی از ستمدیدگان وقایع انتخابات در نامه به دادستان تهران از او خواست که پس از روز ها سرگردانی و بی خبری اجازه دهد با همسرش تماس تلفنی برقرار کند تا از سلامت وی اطمینان حاصل کند. فخرالسادات محتشمی پور در این نامه به دادستان تهران نوشته است: آقای دادستان باور کنید من به عنوان یک انسان آزاده رسم ضعیف کشی نداشته و ندارم و اگر برایم محرز شود که شما نیز ناخواسته در معرض بهره برداری و سوء استفاده کودتاچیان قرار گرفته اید و در صورت رضایت خودتان تمام قدرتم را در دفاع از شما به کار خواهم گرفت اما این احراز موقعیت با اظهارات خود شما ممکن است نه با قرینه ها و شواهد و نشانه هایی که ما می بینیم. اینک ما مجبوریم شما را مقام مسئول بدانیم و برای همین این عریضه ها خطاب به شماست. من که مطئنم شما خواننده روزانه آن ها هستید پس لطفا اگر باید مخاطب تغییر کند به من اطلاع دهید و اگر دوست ندارید علنی باشد، به نوعی پیغام بدهید مثل پارسال که تازه رخت دادستانی پوشیده بودید و به ما اطمینان می دادید که همه موارد تخلفات غیرقانونی کودتاچیان را رسیدگی خواهید کرد به شرط این که شما آرام باشید، ننویسید، مصاحبه نکنید و ناگهان ما دیدیم در شب قدر یکی از خدمتگزاران انقلاب با سابقه ای طولانی در خدمت با حکم شما باز داشت شد و این طلیعه بازداشت های بعدی بود و یورش های بعدی و … مهم نیست گذشته ها را می شود جبران کرد.

به گزارش کلمه متن کامل عریضه ی محتشمی پور به دادستان تهران به شرح زیر است:

بسم الله الرحمن الرحیم

اللهم ارزقنی فیه طاعة الخاشعین واشرح فیه صدری بانابة المخبتین بامانک یا امان الخائفین

عریضه یازدهم در پانزدهم رمضان المبارک

از : همسر سید مصطفی تاجزاده یکی از امضاء کنندگان شکایت نامه از کودتاگران نظامی

به : دادستان تهران

سلام آقای دادستان

دیشب، ماه شب چهاردهم را در وسط آسمان شهرمان دیدید؟ چقدر درخشان بود و چقدر زیبا. اما من در آسمان دلم تنها یک ماه دیدم یک ماه منور آن هم در شب ولادت یکی از عزیزترین و کریم ترین بندگان خدا، فرزند زهرا(س) و علی (ع) و نواده پیامبر رحمت(ص) یکی از دو سید و شباب اهل جنت، حسن مجتبی(ع) هم او که زندگیش و منش و سلوک سیاسی اش برطبق خواست و اراده مردم شکل گرفت و آن گاه که حتی نزدیکانش و فرماندهان سپاهش به او پشت کردند، عطای فرمانروایی را بر لقایش بخشید و به کار فرهنگی روی آور شد و بدین سان صلح حسنی به میزان قیام حسینی موجب دوام و بقای اسلام شد اما عجبا که وجودش را تاب نیاوردند و با خدعه جام مرگ را به او نوشاندند!

آری دیشب در شب سرور عالمیان در چنین مناسبت فرخنده ای ما، من و فرزندانم و خانواده مصطفای سلاله فاطمه(س) و فرزندان صالحش و دیگر خانواده های مظلوم زندانیان سیاسی چه شکوه ها که نکردیم با مولایمان با سرور جوانان اهل بهشت و چه ندبه ها که نکردیم در بارگاه لطف خدای حسن و خدای حسین و خدای فاطمه و خدای علی و خدای محمد صلوات الله علیهم اجمعین. و ناگاه در ژرفای وجودمان نفرت از ظلم پذیری به قلیان درآمد و باز یک پارچه فریاد شدیم. فریاد. خدایا تو را سپاس که قدرت فریاد و اعتراض و نفی و انکار ستم را در ما قرار دادی و تو را سپاس که به ما شعور زندگی انسانی را و تن ندادن به شهوات حیوانی را برای ادامه دو روز عمر بی حاصل عطا فرمودی. و سپاس که ما را قرائت و کتابت و خطابت و بلاغت آموختی تا در چنین روزی که در بارگاه ظلم شمشیرهای آخته نیرنگ و فریب و دروغ و دغل و داغ و درفش و زنجیر ستم ما را تهدید می کند، سلاح انسانی زبان و قلم به کارمان آید. سپاس تو را که بهترین و محبوب ترین معبودی و قادرترین پروردگار.

دیشب شبی جاودانه بود برای ما که بدر منیر خانه مان در گوشه ای به عبادت مشغول بود و ما نام زیباش را برای اهل حق تکرار کردیم، همانطور که روزانه برای شما تکرار می کنیم تا یادتان بماند که خدای مظلومان خود طریق صلاح را پیش پای آنان خواهد گذاشت و حتی در معرکه خناسان دغل متاع گرانبهای حقیقت مشتری خود را خواهد داشت. بگذار رسانه های ارگان کودتا بر طبل خشونت خویش محکم تر بکوبند. چه باک! ما گوش هایمان به شنیدن آیات رحمانی عادت دارد و مناجات عرفانی. بدر منیر خانه ما؟ پشت کدام پرده کثیف مستوری به بندش کشیده اید آقای دادستان؟ برای جرم ناکرده؟ آه نه یادم نبود برای جرم خدمت، صداقت، همت، غیرت، حمیّت، عزّت و همه صفات و خصلت های خدادادی و اکتسابی که به ندرت در یک مرد در یک انسان متجلی می شود. گناه بزرگی است درافتادن با باطل با ظلم با نامردمی! گناه بزرگی است تلاش مضاعف برای حفظ دستاردهای انقلابی مردمی، گناه بزرگی است ایستادن در برابر خواسته های نامشروع و غیر قانونی، گناه بزرگی است نه گفتن به مصلحت جویان دین فروش. آری همسر من گناهکار است و من به این گناهان بزرگ او افتخار می کنم. حالا شما بفرمایید این فرد خاطی و گناهکار را چرا از یک ملت پنهان کرده اید؟ زندانی که دیگر مخفی کردن ندارد. خوب اگر قرار بود ما همه بمانیم در بی خبری از او پس چرا احضارش کردید چرا زندان تحویلش گرفت تا این بدنامی آشکار ثبت شود به نام دادستان که مسئولیت زندانی را دارد در زمان اجرای حکم؟ خوب می گذاشتید آن از ما بهتران خودشان بیایند مثل فردای کودتا بگیرند و ببندند و ببرندش. می گذاشتید جرأت و اعتماد به نفسشان را یک بار دیگر امتحان کنند.

آقای دادستان باور کنید من به عنوان یک انسان آزاده رسم ضعیف کشی نداشته و ندارم و اگر برایم محرز شود که شما نیز ناخواسته در معرض بهره برداری و سوء استفاده کودتاچیان قرار گرفته اید و در صورت رضایت خودتان تمام قدرتم را در دفاع از شما به کار خواهم گرفت اما این احراز موقعیت با اظهارات خود شما ممکن است نه با قرینه ها و شواهد و نشانه هایی که ما می بینیم. اینک ما مجبوریم شما را مقام مسئول بدانیم و برای همین این عریضه ها خطاب به شماست. من که مطئنم شما خواننده روزانه آن ها هستید پس لطفا اگر باید مخاطب تغییر کند به من اطلاع دهید و اگر دوست ندارید علنی باشد، به نوعی پیغام بدهید مثل پارسال که تازه رخت دادستانی پوشیده بودید و به ما اطمینان می دادید که همه موارد تخلفات غیرقانونی کودتاچیان را رسیدگی خواهید کرد به شرط این که شما آرام باشید، ننویسید، مصاحبه نکنید و ناگهان ما دیدیم در شب قدر یکی از خدمتگزاران انقلاب با سابقه ای طولانی در خدمت با حکم شما باز داشت شد و این طلیعه بازداشت های بعدی بود و یورش های بعدی و … مهم نیست گذشته ها را می شود جبران کرد. شما بیایید از فشارها بگویید و فشارآورند گان و بقیه اش را بسپارید به خدا. بسپارید به دست ما. خداوند هرجا صلاح باشد از ما انسان های ضعیف، ابزار کارآمد و قدرتمندی می سازد برای به هوش آوردن بندگان غفلت زده اش. ما قدرتمند می شویم به خواست خدا و ناتوان می شویم به خواست خدا و عزیز می شویم به خواست خدا و ذلیل می شویم به خواست او. شما که خدای ناکرده ضعف و ذلت نمی خواهید با آن همه سوابق نیکوی قبل ترهایتان؟ برای رسیدن به عزت باید ذره ای شجاعت داشت و توکل بسیار.

آقای دادستان

امروز باز هم برای اتمام حجت با دفتر شما تماس گرفتم. خودم را معرفی کردم. گفتند دادستان نیست! نگذاشتند با شما صحبت کنم. گفتم چه کسی باید جوابگوی من باشد؟ گفتند نمی دانم. گفتم اسم شما چست؟ گفتند نمی دانم!!! گفتم شما که نام خودتان را نمی دانید در دفتر دادستان چه می کنید؟ گفتم شما از حقوق چیزی می دانید گفتند خیر. گفتم به آنان که حقوق می دانند بگویید مرا طبق قانون و حقوق شرعی و انسانی از احوال همسرم باخبر کنند و بیش از این در ماه رمضان بر میهمانان ضیافت الهی ظلم روا ندارند که عاقبت خوشی ندارد. گوشی را نگذاشت. خداوند رخصت قطع تماس را به تلفن چی شما نداد و گفت شنبه بیایید ایشان را ببینید. ملاقات حضوری؟ این ملاقات با شما اگر ممکن است بفرمایید زنگ بزنند به من و زمانش را اعلام کنند وگرنه عزت نفس من اجازه نمی دهد برای کار عبث وقت تلف کنم. در احکام شرعی هم آمده است که از هرکاری که امکان بطلان روزه را در ماه رمضان فراهم کند خودداری شود و من نگران سلامت روزه ام و سلامت جسمم هستم و قصد انجام کارهای بی حاصل را در این ماه ندارم. اگر قرار است خبری بدهید، زودتر بدهید و اگر قرار است موجب وهن و بی حرمتی و هتک آبروی یک مسلمان روزه دار را فراهم کنید زهی خیال باطل. اما آقای دادستان این هشدار را از من داشته باشید که اگر قرار باشد مراجعه حضوری داشته باشم و همان داستان های سابق تکرار شود، من در جلوی دفتر شما خیمه خواهم زد تا رسیدن به پاسخ. خیمه ای زینبی.

اللهم اسئلک الامان یوم لاینفع الظالمین معذرتهم و لهم لعنة و لهم سوء الدار




منبع : كلمه
لينك در كلمه : http://www.kaleme.com/1389/06/04/klm-30144

0 نظر:

ارسال یک نظر

پيشاپيش از نظر شما متشكريم ؛ حتي اگر مخالف ما هستين !