كلاس درس خالي مانده از تو - هيلا صديقي
به مناسبت ماه مهر و باز شدن مدارس و دانشگاهها
شعر "كلاس درس خالي مانده از تو "
از هيلا صديقي در وصف شهداي جنبش سبز
غزل مثنوي زيبايي از «هيلا صدّيقي»، خوانده شده در انجمن فرهنگي ادبي اميركبير به تاريخ ۲۷ام آبانماه ۱۳۸۸.
متن شـعر :
كلاس درس خالي مانده از تو
هوا باراني است و فصل پاييز
گلوي آسمان از بغض لبريز
به سجده آمده ابري كه انگار
شده از داغ تابستانه سرريز
هواي مدرسه ، بوي الف با
صداي زنگ اول محكم وتيز
جزاي خنده هاي بي مجوز
و شاديها و تفريحات نا چيز
براي نوجواني هاي ما بود
فرود خشم و تهمت هاي يكريز
رسيده اول مهر و درونم پرست ازلحظه هاي خاطرانگيز
كلاس درس خالي مانده از تو من و گلهاي پژمرده سر ميز
******
هوا پاييزي و باراني ام من درون خشم خود زنداني ام من
چه فرداي خوشي راخواب ديديم ! تمام نقشه ها بر آب ديديم !
چه دوراني چه روياي عبوري ! چه جستن ها به دنبال ظهوري !
من و تو نسل بي پرواز بوديم اسير پنجه هاي باز بوديم
همان بازي كه با تيغ سرانگشت به پيش چشمهاي من ترا كشت
******
تو جام شوكران را سر كشيدي به ناگه از كنارم پر كشيدي
به دانه دانه اشك مادرانه به آن انديشه هاي جاودانه
به قطره قطره خون عشق سوگند به سوز سينه هاي مانده در بند
دلم صد پاره شد بر خاك افتاد به قلبم از غمت صد چاك افتاد
بگو آنجا كه رفتي شاد هستي ؟ در آن سوي حيات آزاد هستي ؟
هواي نوجواني خاطرت هست ؟ هنوزم عشق ميهن در سرت هست ؟
بگو آنجا كه رفتي هرزه اي نيست؟ تبر تقدير سرو و سبزه اي نيست ؟
كسي دزد شعورت نيست آنجا ؟ تجاوز به غرورت نيست آنجا ؟
خبر از گورهاي بي نشان هست ؟ صداي ضجه هاي مادران هست ؟
بخوان همدرد من همنسل و همراه بخوان شعر مرا با حسرت و آه
دوباره اول مهر ست و پاييز گلوي آسمان از بغض لبريز
من و ميزي كه خالي مانده از تو و گلهايي كه پژمرده سر ميز
لينك دانلود :
براي دريافت فايل صوتي اینجا را كليك كنيد.
ترجمه انگليسي شعر :
The Class is Empty without Your Presence
By: Hila Sedighi
It is a rainy autumn day.
The sky is about to burst
into tears
as if a cloud
is kneeling to pray
to the summers heat.
The school smells of the alphabet
The bells ring loud to declare our first recess
Our unsanctioned laughter and our naive joy
was met with constant rage and slander
These were our youth days!
It is autumn and the school re-opens.
I am filled with moments and memories in this classroom where you are no more.
I sit there at your desk that is topped with perished flower petals.
It is autumn and I am so full of rain
It is autumn and I am so full of rain
I am imprisoned by my own rage.
What a beautiful tomorrow we dreamed of
It is all in vain now.
What great times and what dreams we passed
searching for a re-awakening.
Me and you!
We were the generation that was not allowed to fly.
Me and you!
We were the generation that could not fly!
Enslaved in the claws of the vulture-
the same vulture who shot you in front of my eyes, with its sharp claws!
The same vulture who shot you in front of my eyes with its sharp claws!
All our dreams died,
and separated our hands of friendship.
You drank the poison of death,
and you left me suddenly.
I now swear to to the tears that roll down a mothers face
And I swear to our eternal ideas
And I swear to each drop of blood of love
And I swear to the burning hearts in chains
My heart shattered in a hundred pieces that fell to the ground
The sorrow cut my heart into a hundred pieces.
Tell me
Tell me if you are happy where you are.
Are you free in the other world?
Do yo still remember our younger years?
Do you still love your country?
[cheers]
Tell me, are there no perverts where you are?
Is the fate of trees indebted to axes?
Do they not steal your conscious over there?
Do they not rape your pride over there?
[cheers]
Are there signs of unknown graves where you are?
Do you hear the cries of the mothers?
Recite with me, recite with me
We shared our pains, our generation, and our way
Recite my poem with sorrow and sigh
Again,
it is the beginning of autumn
The sky is about to burst into tears
I am left with an empty chair where you used to sit
I am left with an empty chair where you used to sit
And the perished flowers on your desk.
منبع : ترانه هاي سبز
لينك در ترانه هاي سبز : http://tranehayesabz.blogspot.com/2010/09/187.html
0 نظر:
ارسال یک نظر
پيشاپيش از نظر شما متشكريم ؛ حتي اگر مخالف ما هستين !