متن / آريا آرام نژاد : براي مسيح علي نژاد

براي مسيح علي نژاد



چند باری نام مسیح را شنیده بودم . ولی حتی نمی دانستم که او یک خبرنگار است ! تنها تصویری مبهم و ناشناس از او داشتم و بس . . .



شب چهارم یا پنجم بازداشتم در زندان متی کلا با حال بد روحی و ترس از محیط سرد و نمور انفرادی و اضطرابی که به خاطر بی خبری از فردا در ذهنم موج میزد به خواب رفتم . خواب دیدم که دختری با نام مسیح در حال گفتگو و جر و بحث شدید با چند نفر بر سر آزادی من است . صبح از خواب بیدار شدم ! همین خواب ساده برایم روحیه ای قابل توجه شد ! نمی دانم چرا !

هنگام دریافت جیره صبحانه وقتی درب سلول دیگر دوست همبندم آقای محمد رضا ملکی را گشودند از او پرسیدم : مسیح کیست ؟ و او به من توضیح داد : مسیح علینژاد یک خبرنگار است و از قضا همشهری !

روزها سختی بر من گذشت ، از بابل به بازداشتگاه اطلاعات ساری و از آنجا دوباره به متی کلا بازگشتم . دوستان هم بندم یک به یک آزاد شدند ولی من ماندم و عید نوروزی که بدون خانوده ام در همان سلول وحشتناک سپری شد !

یک روز صبح زندانبان درب سلول را باز کرد و با هیجان مرا به دفتر رئیس زندان برد . شخص رئیس زندان مقابلم یک ظرف میوه نهاد ! من از خوردن میوه ها اجتناب کردم اما او میوه را برایم پوست کند ! و با هزار آیه و قسم می خواست که بخورم ! تعجب کرده بودم از این رفتار محبت آمیز ناگهانی ! انگار که ایشان همان آدمی نبود که دیروز تلاش میکرد که زیر پاهایش له ام کند ! از زندان به اداره اطلاعات منتقل شدم ! هیچ چیز مانند دفعات قبل نبود ! کاغذ سوالات را مقابلم نهادند و اجازه دادند در اتاقی باشم که کف آن موکت بود ، بالش و پتویی و ناهار را هم بصورت سفارشی به انضمام نوشابه و ماست در اختیارم قرار دادند ! چند ساعتي تنهایم نهادند که هم به آن سوالات مذحک جواب دهم و هم استراحت کنم . بعد یک نفر آمد و گفت رئیس می آید که ترا ببیند ! البته من قبلا هم "صدای " ایشان را در چند بازجویی شنیده بودم ! این بار خیلی مهربان شده بود ! بمن گفت که قول داده است تا چند روز دیگر آزادم کند ! نمی دانم به که قول داده بود ! رفتارها آنقدر خوب شده بود که دیگر آن فشار های عصبی و اضطراب ها جای خود را به ثانیه شماری شادی برای آزادی داده بود . با آنکه روزهای آخر دائما بازجویی شده بودم اما نمی توانم چهار ، پنج روز آخر بازداشت را با ماقبل آن مقایسه کنم !

بعد از آزادی متوجه شدم که دليل تغییر رفتارشان مصاحبه و مطالبی بوده که خانم مسیح علی نژاد درباره من و زندان متی کلا منتشر کرد . . . شاید اگر در همان روزها که سایه تهدید قفل اجباری سکوت و مصلحت بر لبان آشنایان و نزدیکان من زده بود ، او حقایق وحشتناک زندان متی کلا را افشا نمی کرد می بایست روزها در زندان می ماندم و بعید هم نبود که به هزار جرم ناکرده اعتراف می کردم !

تعبیر خواب آن شب را پس از آزادی فهمیدم و یاد مسیح همیشه در ذهنم خواهد ماند . . .




منبع : فيس بوك آريا آرام نژاد
لينك در فيس بوك آريا آرام نژاد : http://www.facebook.com/notes/arya-aramnejad-arya-aram-nzhad/bray-msyh-ly-nzhad/178673392146034



واقعا خانم علي نژاد از بهترين خبرنگاران معاصر هستند . من شخصا از محتواي مطالب و همچنين شيوه‌ي نوشتن ايشون خيلي خوشم مياد .
اينم آدرس سايت ايشون : http://masihalinejad.com/

0 نظر:

ارسال یک نظر

پيشاپيش از نظر شما متشكريم ؛ حتي اگر مخالف ما هستين !