متن / ترویج دین با کدام روش؟

ترویج دین با کدام روش؟


چکیده : متأسفانه در سالهای پس از انقلاب، راهکارهاى آموزشى و تبلیغى نه تنها مضمون جدیدی در بر نداشته، که با همان شیوه هاى کهنه به ذهن مخاطبان القا گردیده است. اگر هدف از آموزش دین در مراکز آموزشى تلنبار کردن اطلاعات دینى بوده بحثى نیست، اما اگر غرض شناخت کافى براى جذب و انجذاب و اعتقاد در سطح جوانان و نوجوانان بوده، بى گمان نتیجه مطلوبى به دست نیامده است.



سید محمد علی ایازی *

رشد فرهنگ و توسعه صنعت و سرعت ارتباطات، شیوه زندگى و انتقال اطلاعات را کاملا دگرگون کرده و شرایط اجتماعى و فرهنگى جامعه را دستخوش تحول نموده است، تا جایى که دیگر با شیوه هاى گذشته نمى توان کسى را به دین و دینداری دعوت کرد، یا مانع از انتقال اندیشه هاى مخالف به جامعه گردید. اگر در گذشته اندیشه ها از راه سخن و انتقال نسخه هاى دستى کتاب در شکل بسیار محدود انجام مى شد، هم اکنون صنعت چاپ، مطبوعات، رادیو، تلویزیون، ماهواره، کامپیوتر و اینترنت، این معادله را تغییر داده و در شکل گسترده ای باعث ارتباط افراد جوامع مختلف با هم شده است.

در زمینه ارائه راه حل و بازگشت به جامعه اى به دور از تأثیر و تأثر از القائات و شبهات دینی و دگرگونى در فضاى جامعه و بر طرف کردن نابسامانى هاى فکرى و فرهنگى و اخلاقی اندیشوران اسلامى به دو گروه متمایز تقسیم شده اند.

۱- گروهى معتقد است باید در حوزه هاى آموزشى و اجتماعى و سیاسى با شیوه هاى متفاوتى عمل کرد ـ حتى اگرچه به خشونت و سخت گیرى بیانجامد ـ تا مبادا جامعه در برابر آن هجوم عظیم صدمه ببیند و اگر صدمه دیده با این روشها دچار تغییر گردد. این گروه مایه ها و برنامه هاى آموزشى خود را در نوسازى عنوانها و مضمونهاى کهنه و شیوه هاى قدیمى مى داند و معتقد است که از طریق احیاى همین مضمونها مى توان به اهداف مورد نظر دست یافت. همچنین معتقد است که، تا آنجا که توان هست باید مانع استفاده و نفوذ این ابزار در جامعه شد و یا این ابزارها را با شیوه هاى قانونى و اقتدارگرایانه از دسترسى مردم دور داشت. به همین دلیل از همه عوامل و نیروهاى اجتماعى و سیاسى و نظامى و اطلاعاتى سود مى جوید و استفاده از هر روشى را گرچه از قسم ماکیاولى آن باشد ـ که مى گوید هدف وسیله را توجیه مى کند ـ جائز مى شمارد.

۲- اما گروه دیگر علاوه بر ضرورت مقاومت در برابر اندیشه بیگانه معتقد است که باید فرهنگ اسلامى را احیا و با بازگشت به قرآن و سنت به پالایش دین پرداخت و انحرافات و رسوبات غلیظ و خرافات را از چهره دین زدود. این گروه با اینکه هضم نشدن در تمدن جدید را اصل مى داند، اما:

اولا: بر استفاده از تمدن جدید و سازگار کردن آن با ارزشهاى اسلامى تأکید مى کند.

ثانیاً: رشد و ارتقاى سطح آگاهى و مصونیت سازى جامعه را بهترین شیوه براى موفقیت و عبور از بحران اجتماعى و معنوی مى داند.

ثالثاً: بهره گیرى از شیوه هاى جدید تربیتى و ارشادى و پرهیز از خشونت و اجبار را شرط موفقیت مى داند. برخلاف گروه نخست، آزادى اندیشه و تبادل آرا و عقاید را، راهکار مصونیت سازى و بالا بردن توان جامعه در مقابل انحرافات فکرى مى داند. به همین دلیل به کارگیرى مجادله احسن و موعظه حسنه در امور معنوى و اخلاقى و هدایت جامعه را تنها راه موفقیت و سالم سازى و از همه مهمتر وظیفه دینى مى داند و بس.

در تصور گروه نخست، دیدگاه جناح دوّم و راه کارهاى آنها دنباله روى از غرب و خودباختگى در برابر آن به شمار مى رود و عمل به راه حلهاى آنها را عامل بحران فرهنگى و از هم گسیختگى اجتماعى مى دانند. این گروه معتقد است که این شیوه هاى تربیتى و اجتماعى و مدارا و تسامح در برابر اندیشه هاى مخالفان، از غرب آمده و نتیجه اى جز حذف دین و معنویت و ارزشهاى اخلاقى از جامعه به دنبال نخواهد داشت.

اما در برابر، جناح دوم مبانى و روشهاى خود را بر اساس آموزهاى دینى مى داند، گرچه تجربه هاى غرب را در امر رونق اندیشه و تعاطى افکار مهم ارزیابى مى کند و گرچه جریان اصلاح در حوزه هاى فرهنگى و آموزشى را ضرورى مى داند، اما معتقد است این ایده:

اولا: نیازمند عمل جمعى و تبادل فکرى است.

ثانیاً: مطلوب ترین راه با آزمون و اصلاح عملى مى گردد. و لذا در این وادى پرسشهاى بسیارى مطرح مى شود، از آن جمله:

۱٫ این مقوله آموزش با چه تفسیرى و بهره گیرى از چه داده ها و مایه هایى ممکن است؟

۲٫ آیا نباید خاستگاه و هدف معین از احیا و تعلیم روشن گردد و سطح مخاطبان و ظرفیت پذیرش آنان مورد توجه قرار گیرد؟

۳٫ از آنجا که شیوه هاى آموزشى و تربیتى همواره در تغییر است، آیا نباید در هر دوره و مقطعى در سطوح کلان جامعه، این تغییرات همراه با تحولات اجتماعى و فرهنگى عصر باشد؟

ثالثاً: شیوه هاى غیرمستقیم تبلیغى در شرایط فعلى از کارآمدترین ابزار براى دعوت و بهره گیرى از مضمونهاى دینى است. شیوه هاى تربیتى و اجتماعى اقتدارگرایانه و همراه با تهدید و زور نه تنها نتیجه مطلوب به بار نیاورده و نمى آورد که موجب واکنش منفى نیز مى گردد. و تنها شیوه مدارا و تسامح است که مى تواند به چهره دین صبغه عطوفت و رحمت ببخشد و جامعه را به معنویت ترغیب کند. انحصارگرایى و اقتدارگرایى و بهره گیرى از ابزار خشونت باعث حذف دین و معنویت از جامعه مى گردد. چنان که این موضوع در عهد رنسانس در غرب اتفاق افتاد.

متأسفانه در سالهای پس از انقلاب، راهکارهاى آموزشى و تبلیغى نه تنها مضمون جدیدی در بر نداشته، که با همان شیوه هاى کهنه به ذهن مخاطبان القا گردیده است. اگر هدف از آموزش دین در مراکز آموزشى تلنبار کردن اطلاعات دینى بوده بحثى نیست، اما اگر غرض شناخت کافى براى جذب و انجذاب و اعتقاد در سطح جوانان و نوجوانان بوده، بى گمان نتیجه مطلوبى به دست نیامده است.

اگر گمان رود مواد درسى دینى مانند درسهاى تجربى و انسانى است، قطعاً کارکرد درستى در سالم سازى فرهنگى به دست نمى دهد و محصل و دانشجو نمى تواند از آنچه خوانده بهره گیرى معنوى کند.

درست است که در سالهاى اخیر سهم تعلیمات مذهبى و طرح شعارهاى اسلامى در مدارس و دانشگاهها و چاپ پوستر و عکس و جزوه های تبلیغی افزون شده و ظاهراً عنوانهاى دینى و ارزشى نمود بیشترى پیدا کرده است. اما این تلاش و کوشش نه تنها بحران فکرى و فرهنگى و اخلاقی جامعه را کاهش نداده و مشکلات فکرى و ذهنى جوانان را علاج نکرده، بلکه به دلیل خصلت کاربردى آن به بحران اعتقادى و ارزشى جوانان دامن زده است و این خود بهترین دلیل بر ناکارایى این روش آموزشى است.

* استاد حوزه علمیه قم و عضو مجمع مدرسین و محققین

منبع: وبلاگ نگاشته‌ها




برداشته شده از : كلمه
لينك در كلمه : http://www.kaleme.com/1389/09/04/klm-39062

0 نظر:

ارسال یک نظر

پيشاپيش از نظر شما متشكريم ؛ حتي اگر مخالف ما هستين !