مادر سهراب اعرابی: آقای بان کیمون، با خانواده های کشته شدگان انتخابات دیدار کنید
شاید این روزها هیچ یک از ما نام سهراب را فراموش نکرده ایم. هم این نام و هم قصه دربه دری بیست و شش روزه مادری که شهر به شهر دنبال نوجوانش می گشت و عاقبت هم دست خالی به خانه برگشت برایمان بسیار آشناست. سمبل هایی چون سهراب و ندا و سکینه و حتی ترانه که هنوز در مورد آن اما اگر وجود دارد، شاید باید ما را در جامعه به سمتی پیش ببرد که با تکیه بر این نام های آشنا باقی نام آورانِ بی نامی که خانواده هایشان در ایران بی صدا مانده اند را نیز همراه شویم و حقی که به زمین مانده را ایفا کنیم. برای مادران، همسران و خانواده های کشته های انتخابات این همراهی ها آنقدر می ارزد که وقتی لب به سخن باز می کنند نامِ « مردم» ثقل سحن شان است.
مردمی که تا دیروز دستبند به دست می بستند و همپای هم وطنان خود در خیابان بودند و چه بسا برخی از همین کشته شده ها را بر شانه خویش بالا برده اند اما امروز مشغول زندگی شده اند و این هرگز قابل سرزنش هم نیست چون طبیعت سرکوب چنین است. خاصه آنکه در میانه ی یک اعتراضِ مدنی و یا یک جنبشِ مردمی، کسی مسولیتِ رهبری کردن یک جنبش را نپذیرفته است و از سوی دیگر مردم نیز از اینکه نام سران را جمعی به عنوانِ رهبر مطرح کنند به یکدیگر می نقد می کنند که اینها رهبر نیستند.
خاصیت سرکوب های سنگین چنین است که گاهی شورِ اعتراض های مدنی فروکش می کند و در چنین بزنگاهی، حاشیه ها پررنگ تر از متن می شود و در نتیجه شورِ خودزنی ها بیشتر از شورِ زدن مستبدانِ واقعی می شود. چون در سراشیب هاست که گروه های همگون هم گاهی به طور طبیعی روی یکدیگر آوار می شوند غافل از آنکه هر گونه آرامش و تعقلی برای یافتنِ شیوه درستِ راه رفتن در سراشیبی، می تواند مانع از شتاب و آوار شدن بر سر دیگری باشد.
و اما یکی از ماحصلِ تلخ این خود زنی ها و خودمشغولی ها و بی رهبری ها، چییست؟ به گمان من به فراموشی سپردنِ نام کسانی است که برای مبارزه با استبدادِ واقعی هزینه داده اند، خون داده اند، زندگی شان را داده اند و فرزندان و خانواده هایشان را برای همیشه چشم به راه باقی گذاشته اند. باید بیش از اینها مراقب بود تا ذهن جامعه را مشغولِ نزاع های دل آزار نکرد.
پیش از من، این همکاران دیگرم بودند که پیشتاز و آگاهی بخش، نام و یاد تک تک آسیب دیدگان ِ یک انتخابات ِ خونین را در رسانه ها ثبت کرده اند، این را گفتم تا تاکیدی چندین باره کرده باشم که اینجا و در صفحات مجازی دیگرم، همه تلاشم در کنار سایر همکارانم این است که علاوه بر مصاحبه با همان کسانی که همکاران دیگرم نیز انعکاس صدایشان بوده اند، شیوه ای بیابم تا این حلقه وصل تکمیل شود. برای مبارزه با استبدادی که همه مردم بی سلاح یک کشور را آوراه و بیچاره کرده است ما مکمل هم هستیم. رقیب هم نیستیم.
من هم به سبک خودم با یادداشت ها، عکس نوشت ها، حاشیه نوشت ها و گاهی ایجاد شور برای همدل و همراه شدن و شیوه های دیگر، در میان حجم بیشمار مخاطبانِ رسانه ها ، سعی کردم مخاطبانی را بیابم و از شما به عنوان مخاطب بخواهم که در میان شتاب زندگی روزمره تان جایی هم برای خبر باز کنید. خبرنگاران دیگر بی شک پیش تر و بیشتر و حرفه ای تر از من صدای یک ملت بی رسانه بوده اند
اما هر یک از ما با سبک و شیوه ای خود در نهایت مکمل هم هستیم تا به مخاطبان رسانه مان بگوییم:
امتدادِ صدای همان مردم بی رسانه ای باشیم که تا دیروز همپای آنان در خیابان مرگ بر دیکتاتور می گفتیم.
بخوانید مادر سهراب اعرابی را که او همانند مادران دیگر می گوید صدای کشته شدگان یک سال اخیر باشیم و به سازمان ملل پیشنهاد می دهد؛ برنامه ای را تنظیم کنند تا صدای همه خانواده های کشته شده های این یک سال اخیر را از نزدیک بشنوند.
مادر سهراب اعرابی: سازمان ملل صدای واقعیت را از زبان خانواده های شهدا بشنود.
پروین فهیمی، مادر سهراب اعرابی و لادن مصطفایی همسر شهید علی حسن پور از جمله این خانواده ها هستند که در گفتگو با جرس نسبت به سیر قضایی شکایت های خود ابراز ناخرسندی کرده و در عین حال اظهارات مقامات جمهوری اسلامی در مجامع بین المللی را مورد انتقاد شدید قرار دادند.
پروین فهیمی مادر سهراب اعرابی، جوان نوزده ساله ای که در راهپیمایی اعتراضی سال گذشته به شهادت رسیده بود به جرس گفت: پیشنهاد من این است که آقای بان کیمون، دبیر کل سازمان ملل دیداری با خانواده های شهدا داشته باشند تا واقعیت را از زبان خود خانواده ها بشنوند. سازمان ملل برنامه ای برگزار کند تا خانواده هایی که فرزندان و عزیزان شان برای اعتراض به خیابان رفته و برخی از آنان به شهادت رسیده و جمعی دیگر نیز زخمی شده اند، در این ملاقات بتوانند بخش هایی از واقعیت ها را بگویند
پروین فهیمی، به مظلومیت شهدای پس از انتخابات اشاره کرد و گفت، واقعیت این است که شهدای سال گذشته فقط سهراب و ندا نبودند، در قطعه ۲۵۷ بهشت زهرا پر است از شهدایی که شاید خیلی ها نامی از آنها حتی نشنیده اند و خانواده هایشان هنوز دنبال این هستند که کسی قاتل فرزندان شان را به آنها معرفی کند
وی تصریح کرد: در تمام این یک سال ما از طریق قانون خواستار شناسایی و محاکمه علنی قاتلان فرزندان مان شدیم اما یک روز می گویند منافق کشته است، یک روز می گویند، مامور انگلیس به آنها شلیک کرده است، بسیار خوب اگر هم آنها کشته اند پس چرا همان ها را به ما معرفی نمی کنید، پس چرا آنها را محاکمه علنی نمی کنید؟ مگر می شود به مردم دروغ گفت؟ مگر می شود به تمام دنیا دروغ گفت؟ آیا حاضر هستند به دنیا بگویند به جز سهراب و ندا خانواده های زیادی عزیزان خود را در همین یک سال گذشته در ماجرای اعتراض به انتخابات از دست داده اند که اصلا نامی از آنها در رسانه های کشور و هیچ کجا برده نمی شود؟
وی افزود: من خودم بارها اعلام کرده ام که حتی قصاص هم نمی خواهم، و تنها خواسته ام این است که قاتل فرزندم را به مردم معرفی و محاکمه علنی کنند اما هیچ پاسخی نشنیدم در حالی که تمام دنیا می داند فرزند من بدون سلاح به خیابان رفته بود، برای اعتراض رفته بود و هیچ کار خلاف قانونی هم انجام نداده بود. قانون به مردم ایران این اجازه را می دهد و همه باید در برابر قانون مسوول باشند حتی کسانی که مسول حفظ امنیت مردم هستند هم باید در برابر قانون پاسخگو باشند، نمی شود که قانون جنگل را همه جا حکمفرما کرد.
وی گفت: من هیچ گاه نمی گویم فقط حق فرزند خودم را می خواهم چون هر بار که می روم بهشت زهرا می بینم که سهراب ها کشته شده اند، می بینم امیر یوسف زاده ها کشته شده اند، محرم چگینی ها، علی رضا افتخاری، اشکان سهرابی، سعید عباسی ، کیانوش آسا، عباس دیسناد، رامین رمضانی و خیلی های دیگر در قطعه های دیگر که در این جا نمی شود نام همه را گفت دفن شده اند. کاش پاسخ دهند چه کسانی این جوانان را در خیابان های کشور خودشان به قتل رسانده اند؟ .
وی ادامه داد: دستگاه قضایی در کشور ما متاسفانه ضعیف است و بد عمل می کند و بعد علاوه بر اینکه قاتلان فرزندان ما را معرفی نمی کنند حتی خود خانواده ها هم احساس امنیت نمی کنند. من اینجا خانواده هایی را می بینم که حتی بر سر مزار فرزندان شان هم امنیت ندارند، چه کسی پاسخگوی آنهاست؟.
برای خود من لباس شخصی ها مشکل ایجاد کرده اند. در مراسم سالگر شهید علی حسن پور، تعداد زیادی ماموران لباس شخصی ایستاده بودند، که دو نفر از آنها آمدند از من و مادر اشکان سهرابی کارت شناسایی خواستند، اما من کارت شناسایی ام را به آنها ندادم و فقط گفتم من مادر سهراب هستم و ایشان مادر اشکان، می دانستم اگر کارتم را بدهم دیگر صاحب آن نخواهم بود، از این اتفاق ها زیاد برای ما پیش آمده است. مگر نیامده اند در خانه خودمان عکس های سهراب را با خودشان نبرده اند؟
مادر سهراب در پایان با تاکید بر اینکه ما به جز حقوق ساده شهروندی مان چیز دیگری نمی خواهیم، گفت: سازمان ملل می تواند وضعیت حقوق شهروندی خانواده هایی که عزیزان شان را تنها به جرم یک اعتراض ساده در خیابان های ایران از دست داده اند را بررسی کند.
منبع : نوشتههاي مسيح علي نژاد
لينك در نوشتههاي مسيح علي نژاد : http://masihalinejad.com/?p=2848
0 نظر:
ارسال یک نظر
پيشاپيش از نظر شما متشكريم ؛ حتي اگر مخالف ما هستين !